نباتی است بقدر ذرعی و برگ آن مستدیر و بقدر برگ مو و بیخ آن خشبی و ظاهر آن ما بین سیاهی و زردی و باطن آن سرخ و تخم آن از تخم کافشه باریکتر و بعضی آن را بهمن سرخ دانسته اند. (از مخزن الادویه). و رجوع به همین کتاب و تحفۀ حکیم مؤمن شود
نباتی است بقدر ذرعی و برگ آن مستدیر و بقدر برگ مو و بیخ آن خشبی و ظاهر آن ما بین سیاهی و زردی و باطن آن سرخ و تخم آن از تخم کافشه باریکتر و بعضی آن را بهمن سرخ دانسته اند. (از مخزن الادویه). و رجوع به همین کتاب و تحفۀ حکیم مؤمن شود
دستک زدن. (آنندراج). کف دودست را بهم کوبیدن. (فرهنگ فارسی معین). دست زدن. چپه زدن. تصدیه. تصفیق. (یادداشت مؤلف) : مطربانشان از درون دف میزنند بحرها در شورشان کف میزنند. مولوی. تو نبینی برگها را کف زدن گوش دل باید به از گوش بدن. مولوی. چون شرر هر که دلش گرم خیال تو شود رقص از کف زدن سنگ تواند کردن. طاهر وحید (از آنندراج). ، سیلی زدن: وگر برزند کف به رخسار تو شود تیره از زخم دیدار تو میاور تو خشم و مکن روی زرد بخوابان تو چشم و مگو هیچ سرد. فردوسی. ، گرفتن کف چیزی با کفگیر و غیره. (یادداشت مؤلف). - کف چیزی را زدن، گرفتن کف روی مایع جوشان. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). - کف کسی رازدن، وقتی که کسی خیلی عصبانی شود هارت و پورت کند، بدو گویند کفش را بزن سر نره ! نظیر: جوش مزن شیرت خشک می شود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
دستک زدن. (آنندراج). کف دودست را بهم کوبیدن. (فرهنگ فارسی معین). دست زدن. چپه زدن. تصدیه. تصفیق. (یادداشت مؤلف) : مطربانشان از درون دف میزنند بحرها در شورشان کف میزنند. مولوی. تو نبینی برگها را کف زدن گوش دل باید به از گوش بدن. مولوی. چون شرر هر که دلش گرم خیال تو شود رقص از کف زدن سنگ تواند کردن. طاهر وحید (از آنندراج). ، سیلی زدن: وگر برزند کف به رخسار تو شود تیره از زخم دیدار تو میاور تو خشم و مکن روی زرد بخوابان تو چشم و مگو هیچ سرد. فردوسی. ، گرفتن کف چیزی با کفگیر و غیره. (یادداشت مؤلف). - کف چیزی را زدن، گرفتن کف روی مایع جوشان. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). - کف کسی رازدن، وقتی که کسی خیلی عصبانی شود هارت و پورت کند، بدو گویند کفش را بزن سر نره ! نظیر: جوش مزن شیرت خشک می شود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
کش رفتن در دادن و بر گرفتن پول، دستک زدن خنبک خنبیدن کف دو دست را بهم کوبیدن دستک زدن: (چون شررهر که دلش گرم خیال تو شود رقص از کف زدن سنگ تواند کردن)، (طاهر وحید)
کش رفتن در دادن و بر گرفتن پول، دستک زدن خنبک خنبیدن کف دو دست را بهم کوبیدن دستک زدن: (چون شررهر که دلش گرم خیال تو شود رقص از کف زدن سنگ تواند کردن)، (طاهر وحید)
جانوری است از شاخه بند پاییان از رده عنکبوتیان و از دسته شکم بند داران که دارا شکمی بند بند هستند. بدن این جانور دارا سه قطعه مشخص است: الف سر سینه که پهن است و بالغ بر 4، 1 تنه حیوان را شامل میشود و در سطح پشتی آن 3 تا 6 زوج چشمها عدسی وجود دارد. یک زوج از چشمها از بقیه چشمها بزرگتر و در وسط سر سینه قرار دارند. در سطح شکمی سر سینه 6 زوج زایده دیده میشود که اولین زوج این زایده ها کوچکتر از همه و در جلو سر و طرفین سوراخ دهان قرار دارند و جزو زواید آرواره یی محسوبند و مانند گیره های زهر آلود جلو دهان عنکبوتها میباشند و حیوان بکمک آنها طعمه خود را بی حس کرده و میخورد. دومین زوج زایده ها بدو انبرک قوی برای گرفتن طعمه ختم میشوند و شبیه انبرک های خرچنگ میباشند. بقیه زایده ها پا های حرکتی حیوان را تشکیل میدهند. ب - شکم که پهنایش بهمان پهنا سرسینه است و از 7 قطعه درست شده است بر روی سطح شکمی قطعه دوم اعضای مخصوصی باسم شانه که ساختمان خاصی دارند وجود دارند و تصور میشود که در موقع جفتگیری عملی انجام میدهند. بر روی هر یک از 4 قطعه آخر شکم یک زوج منفذ تنفسی دیده میشود. ج - دم یا دنباله شکمی که شکل ظاهر ش مانند دم است ولی در حقیقت دنباله شکم میباشد و از قسمتها دیگر شکم باریکتر است. سم عقرب در ممالک معتدل حیوانات کوچک (از قبیل حشرات و عنکبوتها که غذای عقربند) را بسهولت میکشد ولی برای انسان چندان خطرناک نیست. عقربها بزرگ مانند عقرب کاشان که سیاه رنگند هر چند نیش آنها کشنده نیست درد های شدید تولید میکنند ولی عقربها نواحی استوا یی که ممکنست بین 15 تا 20 سانتیمتر نز طول پیدا کنند نیششان خطرناک و کشنده است عقرب دراز دم سقرنیوس: (کژ دم که درد و رنج دهد مر ترا ز تو روزی همان همی بخورد بزر کژ دمی)، (ناصرخسرو) یا کژ دم بحری. نوعی خرچنگ دراز دریایی عروس دریایی عقرب البحر. یا کژ دم جراره. عقرب جراره: (مگر ز مار سیه داشتی بشب بالین مگر ز کژدم جراره داشتی بستر)، (فرخی)، برج هشتم برج عقرب. یا کژ دم گردون. برج عقرب. یا کژ دم نیلوفری. برج عقرب، شریر بدطینت بدخوی
جانوری است از شاخه بند پاییان از رده عنکبوتیان و از دسته شکم بند داران که دارا شکمی بند بند هستند. بدن این جانور دارا سه قطعه مشخص است: الف سر سینه که پهن است و بالغ بر 4، 1 تنه حیوان را شامل میشود و در سطح پشتی آن 3 تا 6 زوج چشمها عدسی وجود دارد. یک زوج از چشمها از بقیه چشمها بزرگتر و در وسط سر سینه قرار دارند. در سطح شکمی سر سینه 6 زوج زایده دیده میشود که اولین زوج این زایده ها کوچکتر از همه و در جلو سر و طرفین سوراخ دهان قرار دارند و جزو زواید آرواره یی محسوبند و مانند گیره های زهر آلود جلو دهان عنکبوتها میباشند و حیوان بکمک آنها طعمه خود را بی حس کرده و میخورد. دومین زوج زایده ها بدو انبرک قوی برای گرفتن طعمه ختم میشوند و شبیه انبرک های خرچنگ میباشند. بقیه زایده ها پا های حرکتی حیوان را تشکیل میدهند. ب - شکم که پهنایش بهمان پهنا سرسینه است و از 7 قطعه درست شده است بر روی سطح شکمی قطعه دوم اعضای مخصوصی باسم شانه که ساختمان خاصی دارند وجود دارند و تصور میشود که در موقع جفتگیری عملی انجام میدهند. بر روی هر یک از 4 قطعه آخر شکم یک زوج منفذ تنفسی دیده میشود. ج - دم یا دنباله شکمی که شکل ظاهر ش مانند دم است ولی در حقیقت دنباله شکم میباشد و از قسمتها دیگر شکم باریکتر است. سم عقرب در ممالک معتدل حیوانات کوچک (از قبیل حشرات و عنکبوتها که غذای عقربند) را بسهولت میکشد ولی برای انسان چندان خطرناک نیست. عقربها بزرگ مانند عقرب کاشان که سیاه رنگند هر چند نیش آنها کشنده نیست درد های شدید تولید میکنند ولی عقربها نواحی استوا یی که ممکنست بین 15 تا 20 سانتیمتر نز طول پیدا کنند نیششان خطرناک و کشنده است عقرب دراز دم سقرنیوس: (کژ دم که درد و رنج دهد مر ترا ز تو روزی همان همی بخورد بزر کژ دمی)، (ناصرخسرو) یا کژ دم بحری. نوعی خرچنگ دراز دریایی عروس دریایی عقرب البحر. یا کژ دم جراره. عقرب جراره: (مگر ز مار سیه داشتی بشب بالین مگر ز کژدم جراره داشتی بستر)، (فرخی)، برج هشتم برج عقرب. یا کژ دم گردون. برج عقرب. یا کژ دم نیلوفری. برج عقرب، شریر بدطینت بدخوی