جدول جو
جدول جو

معنی کف آدم - جستجوی لغت در جدول جو

کف آدم
(کَ فِ دَ)
نباتی است بقدر ذرعی و برگ آن مستدیر و بقدر برگ مو و بیخ آن خشبی و ظاهر آن ما بین سیاهی و زردی و باطن آن سرخ و تخم آن از تخم کافشه باریکتر و بعضی آن را بهمن سرخ دانسته اند. (از مخزن الادویه). و رجوع به همین کتاب و تحفۀ حکیم مؤمن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
دست زدن، دستک زدن، دست بر دست زدن، دو کف دست را به هم زدن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ گَ دَ)
دستک زدن. (آنندراج). کف دودست را بهم کوبیدن. (فرهنگ فارسی معین). دست زدن. چپه زدن. تصدیه. تصفیق. (یادداشت مؤلف) :
مطربانشان از درون دف میزنند
بحرها در شورشان کف میزنند.
مولوی.
تو نبینی برگها را کف زدن
گوش دل باید به از گوش بدن.
مولوی.
چون شرر هر که دلش گرم خیال تو شود
رقص از کف زدن سنگ تواند کردن.
طاهر وحید (از آنندراج).
، سیلی زدن:
وگر برزند کف به رخسار تو
شود تیره از زخم دیدار تو
میاور تو خشم و مکن روی زرد
بخوابان تو چشم و مگو هیچ سرد.
فردوسی.
، گرفتن کف چیزی با کفگیر و غیره. (یادداشت مؤلف).
- کف چیزی را زدن، گرفتن کف روی مایع جوشان. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده).
- کف کسی رازدن، وقتی که کسی خیلی عصبانی شود هارت و پورت کند، بدو گویند کفش را بزن سر نره ! نظیر: جوش مزن شیرت خشک می شود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(قُ عَ)
نام کوهی است منسوب به آدم ابوالبشر. ملیح هذلی در شعر خود از آن یاد کرده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صُ حُ فِ دَ)
و آن بیست و یک صحیفه بوده است. (الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 33)
لغت نامه دهخدا
کش رفتن در دادن و بر گرفتن پول، دستک زدن خنبک خنبیدن کف دو دست را بهم کوبیدن دستک زدن: (چون شررهر که دلش گرم خیال تو شود رقص از کف زدن سنگ تواند کردن)، (طاهر وحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم قدم
تصویر کم قدم
کم گام اهسته رو آهسته رو
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری است از شاخه بند پاییان از رده عنکبوتیان و از دسته شکم بند داران که دارا شکمی بند بند هستند. بدن این جانور دارا سه قطعه مشخص است: الف سر سینه که پهن است و بالغ بر 4، 1 تنه حیوان را شامل میشود و در سطح پشتی آن 3 تا 6 زوج چشمها عدسی وجود دارد. یک زوج از چشمها از بقیه چشمها بزرگتر و در وسط سر سینه قرار دارند. در سطح شکمی سر سینه 6 زوج زایده دیده میشود که اولین زوج این زایده ها کوچکتر از همه و در جلو سر و طرفین سوراخ دهان قرار دارند و جزو زواید آرواره یی محسوبند و مانند گیره های زهر آلود جلو دهان عنکبوتها میباشند و حیوان بکمک آنها طعمه خود را بی حس کرده و میخورد. دومین زوج زایده ها بدو انبرک قوی برای گرفتن طعمه ختم میشوند و شبیه انبرک های خرچنگ میباشند. بقیه زایده ها پا های حرکتی حیوان را تشکیل میدهند. ب - شکم که پهنایش بهمان پهنا سرسینه است و از 7 قطعه درست شده است بر روی سطح شکمی قطعه دوم اعضای مخصوصی باسم شانه که ساختمان خاصی دارند وجود دارند و تصور میشود که در موقع جفتگیری عملی انجام میدهند. بر روی هر یک از 4 قطعه آخر شکم یک زوج منفذ تنفسی دیده میشود. ج - دم یا دنباله شکمی که شکل ظاهر ش مانند دم است ولی در حقیقت دنباله شکم میباشد و از قسمتها دیگر شکم باریکتر است. سم عقرب در ممالک معتدل حیوانات کوچک (از قبیل حشرات و عنکبوتها که غذای عقربند) را بسهولت میکشد ولی برای انسان چندان خطرناک نیست. عقربها بزرگ مانند عقرب کاشان که سیاه رنگند هر چند نیش آنها کشنده نیست درد های شدید تولید میکنند ولی عقربها نواحی استوا یی که ممکنست بین 15 تا 20 سانتیمتر نز طول پیدا کنند نیششان خطرناک و کشنده است عقرب دراز دم سقرنیوس: (کژ دم که درد و رنج دهد مر ترا ز تو روزی همان همی بخورد بزر کژ دمی)، (ناصرخسرو) یا کژ دم بحری. نوعی خرچنگ دراز دریایی عروس دریایی عقرب البحر. یا کژ دم جراره. عقرب جراره: (مگر ز مار سیه داشتی بشب بالین مگر ز کژدم جراره داشتی بستر)، (فرخی)، برج هشتم برج عقرب. یا کژ دم گردون. برج عقرب. یا کژ دم نیلوفری. برج عقرب، شریر بدطینت بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
التّصفيق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
Clapping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
applaudissant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کژدم
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم هرزه گرد
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی برنج خزری، بی دم، دم کوتاه، دم کوتاه، چوب نوک تیز و زوبین دار از جنس شمشاد که در معبر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
ताली बजाने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
تالیاں بجانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
aplaudindo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
klatschend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
klaskający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
хлопающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
плескаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
aplaudiendo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
applaudente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
তালি দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
bertepuk tangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
การปรบมือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
kupiga makofi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
alkışlayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
拍手している
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
拍手的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
מוחא כפיים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
klappend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
박수 치는
دیکشنری فارسی به کره ای